سفارش تبلیغ
صبا ویژن


اسناد روایت :«انا مدینه العلم وعلی بابها»



1- حافظ ابوبکر عبد الرزاق بن همام صنعانى فوت شده 211 حاکم نیشابورى در مستدرک ج 3 ص 127 از او حکایت نموده. 

2- حافظ یحى بن معین ابو زکریا بغدادى فوت شده 236 چنانچه در مستدرک حاکم و تاریخ خطیب بغدادى آمده، 

3- ابو عبد الله" ابو جعفر" محمد بن جعفر قیدى فوت شده 236 روایت کرده ابن معین از او. 

4- ابو محمد سوید بن سعید هروى فوت شده 240 یکى از مشایخ مسلم و ابن ماجه. ابن کثیر در تاریخش ج 7 ص 358 نقل کرده از وى. 

5- امام حنبلى ما احمد بن حنبل فوت شده 241 آنرا در مناقبش نقل کرده. 

6- عباد بن یعقوب رواجنى اسدى یکى از مشایخ بخارى و ترمذى و ابن ماجه حافظگنجى در" کفایه" از طریق خطیب از او روایت نموده. 

7- حافظ ابو عیسى محمد ترمذى فوت شده 279 در جامع صحیحش نقل کرده. 

8- حافظ ابو على حسین بن محمد بن فهم بغدادى فوت شده 289 حاکم در مستدرک ج 3 ص 127 از او روایت کرده. 

9- حافظ ابوبکر احمد بن عمر بصرى بزاز متوفى 292 صاحب مسند کبیر. 

10- حافظ ابو جعفر محمدبن جریر طبرى متوفى 310 در تهذیب آلاثار و آنرا صحیح دانسته و بسیارى از بزرگان قوم از او حکایت کرده اند. 

11- ابوبکر محمد بن محمد بن باغندى واسطى بغدادى فوت شده 312 ابن مغازلى فقیه در کتاب مناقبش از او روایت نموده. 

12- ابو طیب محمد بن عبد الصمد دقاق بغوى فوت شده 319 خطیب بغدادى در تاریخش ج 2 ص 277 باسنادش از او نقل نموده. 

13- ابو العباس محمدبن یعقوب اموى نیشابورى اصم فوت شده 346 حاکم در ج 3 مستدرک ص 126 از او روایت کرده. 

14- ابوبکر محمد بن عمر بن محمد تمیمى بغدادى ابن جعابى فوت شده 355 با پنج طریق نقل کرده چنانچه در مناقب ابن شهر آشوب است. 

15- ابو القاسم سلیمان بن احمد طبرانى فوت شده"360" آنرا در دو معجم کبیر و اوسط نقل کرده است. 

16- ابوبکر محمد بن على بن اسماعیل شاشى معروف بقفال فوت شده 366 حاکم در ج 3 مستدرک ص 127 از او حکایت نموده است. 

17- حافظ ابو محمد عبد الله بن جعفر بن حیان اصبهانى معروف بابى الشیخ متوفى 369 در کتاب" السته اش" نقل کرده سخاوى آنرا درمقاصد الحسنه حکایت نموده. 

18- حافظ ابو محمد عبد الله بن محمد بن عثمان معروف بابن سقاء واسطى متوفی173 ابن مغازلى در مناقبش از او روایت کرده. 

19- حافظ ابو لیث نصر بن محمد سمرقندى حنفى فوت شده 379 در کتاب مجالس خود

20- حافظ ابو حسین محمد بن مظفر بزاز بغدادى فوت شده 379 چنانچه در مناقب ابن مغازلى. 

21- حافظ ابو حفص عمر بن احمد بن عثمان بغدادى ابن شاهین فوت شده 385 آنرا بچهار طریق بیرون آورده. 

22- حافظ ابو عبد الله عبید الله فرزند محمد مشهور بابن بطه عکبرى فوت شده. 387 آنرا بشش طریق بیرون آورده. 

23- حافظ ابو عبد الله محمد پسر عبد الله حاکم نیشابورى فوت شده 405 که در مستدرکش ج 3 ص 128- 126 نقل کرده است. 

24- حافظ ابوبکراحمد بن موسى پسر مردویه اصفهانى فوت شده 416 که جمع بسیارى از او حکایت کرده اند. 

25- حافظ ابو نعیم احمد پسر عبد الله اصفهانى فوت شده 430 در کتاب" معرفه الصحابه" او 

26- فقیه شافعى ابو الحسن احمد بن مظفر عطار فوت شده 441 ابن مغازلى فقیه در سال 434 روایت کرده آنرا چنانچه در مناقبش یاد کرده. 

27- ابو الحسن على پسر حبیب بصرى شافعى مشهور بماوردى فوت شده 540- ابن شهرآشوب در مناقب ج 1 ص 261- از او حکایت نموده است. 

28- حافظ ابوبکر احمد پسر حسین پسر على بیهقى فوت شده 458 چنانچه در مقتل خوارزمى ج 1 ص 43 یاد شده 

29- ابوغالب محمد پسر احمد مشهور بابن بشران فوت شده 462 که این مغازلى در مناقب

30- حافظ ابوبکر احمد پسر على خطیب بغدادى فوت شده 463 که در" المتفق و المفترق" و تاریخ بغداد ج 4 ص 348، و ج 2 ص 377و ج 7 ص 173 و ج 11 ص 204 نقل کرده آنرا 

31- حافظ ابو عمر و یوسف پسرعبد الله پسر عبد البر قرطبى فوت شده 463 در استیعاب ج 2 ص 461. 

32- ابو محمد حسن پسر احمد پسر موسى غندجانى متوفاى 467 که ابن مغازلى در مناقب از او نقل نموده. 

33- فقیه ابو الحسن على فرزند محمد فرزند طیب جلابى مغازلى متوفاى 483 که در مناقبش بهفت طریق نقل نموده. 

34- ابو مظفر منصور فرزند محمد فرزند عبد الجبار سمعانى شافعى متوفاى489 چنانچه در مناقب ابن شهر شوب است. 

35- حافظ ابو محمد حسن فرزند احمد سمرقندى متوفاى 491 که در بحر الاسانید در صحیح الاسانید آنرا نقل نموده پس حدیث در نزد او صحیح است چنانچه در تذکره ذهبى ج 4 ص 28 موجوداست. 

36- ابو على اسماعیل فرزند احمد فرزند حسین بیهقى متوفاى 507 خوارزمى در مناقب ص 49 روایت

37- ابو شجاع شیرویه فرزند شهردار همدانى دیلمى متوفاى 509 در فردوس الاخبار آورده. 

38- ابو محمد احمد فرزند محمد فرزند على عاصمى آنرا در" زین الفتى شرح سوره هل اتى" 

39- ابو القاسم زمخشرى متوفاى 538 که در الفائق ج 1 ص 28 باب مدینه علم نامیده است. 

40- حافظ ابو منصور شهردار فرزند شیرویه همدانى دیلمى متوفاى 558 آن را با سند مسند الفردوس

41- حافظ ابو سعید عبد الکریم فرزند محمد فرزند منصور تمیمى سمعانى متوفاى 562 در" الانساب" گوید در"شهید" جمعى از علماء معروف باین اسم شهید مشهور شده اند براى اینکه کشته شدند معروف بشهید گشتند اول ایشان فرزند باب مدینه علم تا آخر که این کلامش میرساند که حدیث مذکور از مسلمیات نزد حافظین حدیث بوده است. 

42- حافظ اخطب خوارزم ابو الموید موفق فرزند احمد مکى حنفى متوفاى 568آنرا در مناقب ص 49 و در مقتل امام سبط ج 1 ص 43 نقل کرده است. 

43- حافظ ابو القاسم على فرزند حسن مشهور بابن عساکر دمشقى متوفاى 571 با چندین طریق 

44- ابو حجاج یوسف فرزند محمد بلوى اندلسى مشهور بابن الشیخ متوفاى حدود 605 آنرا ارسال مسلم در کتابش" الف باء" ج 1 ص 322 نقل نموده است. 

45- ابو السعادات مبارک فرزند محمد فرزنداثیر جزرى شافعى متوفاى 606- آنرا در" جامع الاصول" از ترمذى نقل کرده. 

46- حافظ ابو الحسن على فرزند محمدفرزند اثیر جزرى متوفاى 630 در اسد الغایه ج 4 ص 22 نقل نموده است. 

47- محى الدین محمد فرزند على فرزند عربى طائى اندلسى متوفاى 638 در کتاب" الدر المکنون و الجوهر المصون" چنانچه در ینابیع الموده ص 419 نقل نموده است. 48- حافظ محب الدین محمد فرزند محمود فرزند نجار بغدادى متوفاى 643 مسندا در ذیل تاریخ بغداد نقل نموده است. 

49- ابو سالم محمد فرزند طلحه شافعى متوفاى 651 در مطالب السئول ص 22 و الدر المنظم آورده چنانچه در ینابیع الموده ص 65 موجود است. 

50- شمس الدین ابو مظفر یوسف فرزند قزاوغلى سبط ابن جوزى حنفى متوفاى 654 در تذکره خود ص 29 یاد کرده. 

51- حافظ ابو عبد الله محمد فرزند یوسف گنجى شافعى متوفاى 658 در کفایه ص 102- 98 بیرون آورده آنرا و بعد از نقل آن به چندین طریق گوید. گفتم این حدیث خوب عالیست تا آنکه گوید و باین جهت پس بتحقیق دانشمندان از صحابه و پیروان و اهل بیت نبوت قائل بتفضیل وبرترى دادن على" ع" و زیادى علم اوو سنگینى آن. و تیز فهمى او و فراوانى حکمت او و نیکوئى قضاوت و صحت فتواى او شدند و بودند ابوبکر و عمر عثمان و غیر ایشان از علماء صحابه که در احکام با او مشورت کرده و عمل بگفته او در نقض و ابرام میکردند و تمام ایشان اعتراف بعلم اوو فراوانى فضل او و برترى عقل او و درستى حکمت او داشتند و این حدیث در حق او زیاد نیست زیرا که مقام او نزدخدا و پیامبر و مومنین از بنده گان خدا بالاتر و والاتر از این است 

52- ابو محمد شیخ عز الدین عبد العزیز فرزند عبد السلام سلمى شافعى متوفاى 660 یاد نمود آنرا در گفتارى که حکایت نمود آنرا از او شهاب الدین احمد در کتاب توضیح الدلائل بر ترجیح فضائل. 

53- حافظ محب الدین احمد فرزند عبد الله طبرى شافعى مکى متوفاى. 694آنرا در" الریاض النضره" ج 1 ص 192و" ذخایر العقبى" ص 77 روایت کرده. 

54- سعید الدین محمد فرزند احمد فرغانى متوفاى 699 یاد نمود آنرا درشرح تائیه ابن فارض عربى در شرح گفته او. 

55- حافظ ابو محمد فرزند ابى حمزه ازدى اندلسى متوفاى 699 در" بهجت النفوس" ج 2 ص 175 و ج 4 ص 78. 

56- صدرالدین سید حسین فرزند محمد هروى فوزى متوفاى 718 در" نزهه الارواح"یاد نمود. 

57- شیخ الاسلام ابراهیم فرزند محمد حموى جوینى متوفاى 722، آنرا در فرائد السمطین در فضائل المرتضى و البتول 

58- نظام الدین محمد فرزند احمد فرزند على بخارى متوفاى 725 حکایت کرده از آن شیخ عبد الرحمن چشتى در" مرات الاسرار عن سیره الاولیاء" 

59- حافظ ابو الحجاج یوسف فرزند عبد الرحمن مزى متوفاى 742 در" تهذیب الکمال" در شرح احوال امیر المومنین علیه السلام آنرا یاد کرده. 

60- حافظ شمس الدین محمد فرزند احمد ذهبى شافعى متوفاى 748- آنرا در تذکره الحفاظ ج 4 ص 28 از صحیح حافظ سمرقندى یاد کرده سپس گفته این حدیث صحیح است. 

61- حافظ جمال الدین محمد فرزند یوسف زرندى انصارى متوفاى سنه 757- آنرا در" نظم درر السمطین در فضائل مصطفى و مرتضى و بتول و سبطین" یاد نموده مطلع شدم برآن در قرمیسین" کرمانشاء سابق، باختران جمهورى اسلامى" نزد علامه حجت سردار کابلى. 

62- حافظ صلاح الدین ابو سعید خلیل علائى دمشقى شافعى متوفاى 761 که از او حکایت نموده بسیارى از بزرگان قوم و آنرا از طریق ابن معین صحیح دانسته سپس گوید و چه استبعادى هست در اینکه پیامبر صلى الله علیه وآله مثل این را در حق على که خدا از او راضى باد بگوید هر کسیکه در این باره حدیث سخن گفته و قطع بموضوع بودن آن نموده جوابى ندارد از این روایات صحیحه از ابن معین و با این روایات براى او شاهدى است که ترمذى آنرا در جامع خود روایت کرده تا آخر. 

63- سید على فرزند شهاب الدین همدانى آنرا در کتاب" موده القربى"یاد کرده از طریق جابر بن عبد الله سپس گفت: و از ابن مسعود و انس مانند آن. 

64- بدر الدین محمد ابو عبدالله زرکشى مصرى شافعى متوفاى 794و گوید: این حدیث در نهایت درجه خوبى است که بان احتجاج و استدلال میشود وضعیف نیست تا چه رسد باینکه وضع شده باشد" فیض القدیر" ج 3 ص 47. 

65- حافظ ابو الحسن على فرزند ابوبکر هیثمى متوفاى 807 در کتاب مجمع الزوائد ج 9ص 114. 

66- مال الدین محمد فرزند موسى دمیرى متوفاى 808 در کتاب" حیاه الحیوان" ج 1 ص 55. 

67- مجد الدین محمد فرزند یعقوب فیروزآبادى متوفاى 816 یا 7 درکتابش" النقد الصحیح" و گوید در کلامیکه طولانى است در حول حدیث یاد شده بعد از روایت او بطریقى از ابن معین، کسى که درباره حدیث انا مدینه العلم حرف زده" و یاوه سرائى کرده"جوابى نیاورده از این روایاتیکه ثابت است از یحى بن معین و حکم موضوع بودن بر آن جدا باطل است تا آنکه گوید: وحاصل اینکه حدیث منتهى میشود بتمام طریق من ابى معاویه و شریک" بمعاویه و شریک" بدرجه خوبى که بان استدلال و احتجاج میشود و ضعیف نیست تا چه رسد که وضع شده باشد. 

68- امام الدین محمد هجروى لایجى حکایت میشود از کتابش" اسماء النبى و خلفاء الاربعه" 

69- شیخ یوسف واسطى اعور یاد کرده آنرا در رساله ایکه شیعه رابآن رد کرده آنرا از دلیل هاى رافضه" شیعیان" شده و از آن جواب داده بطور تسلیم و پذیرش آن از جهت سند بوجوهیکه در مفاد آنست و بزودى کلمه و سخن او خواهد آمد. 

70- شمس الدین محمد فرزند محمد جزرى متوفاى 833 آنرا نقل کرده در" اسنى المطالب فى مناقب على بن ابیطالب" ص 14 از طریق حاکم و یاد کرده صحت آنرا و در اول کتابش شرط کرد که در آن احادیث متواتر و صحیح و حسن را یاد کند از مناقب امیرالمومنین علیه السلام. 

71- شیخ زین الدین ابوبکر محمد فرزند محمد فرزند على خوافى متوفاى 838 آنرا بطور ارسال یاد کرده و بان استدلال نموده 

براى اختصاص على علیه السلام به زیادى دانش و حکمت، حکایت کرد آنرا از او شیخ شهاب الدین احمد در" توضیح الدلائل" 

72- شهاب الدین فرزند شمس الدین زاولى دولت آبادى متوفاى 849- آنرا در کتاب" هدایه السعداء" نقل کرده و بان احتجاج نمود براى فضیلت امیر المومنین علیه السلام. 

73- شهاب الدین ابو الفضل احمد فرزند على مشهور بابن حجر عسقلانى متوفاى 852- آنرا در تهذیب التهذیب ج 7 ص 337 یاد کرده و در" لسان المیزان" گوید: این حدیث داراى طرق و راه هاى بسیاریست در مستدرک حاکم که کمترین احوال آن اینستکه براى حدیث مذکور اصل و ریشه است پس سزاوار نیست که برآن اطلاق شود که وضع شده یعنى گفته شود که آن مجعول و بى اساس است. 

74- شهاب الدین احمد، آنرا در" توضیح الدلائل" یاد کرده و گوید این فضیلتى است که اصحاب بان اقرار کرده و مسرورند و راه توافق و سازگارى را پیموده و دنبال کردند. 

75- نور الدین على فرزند محمد فرزند صباغ مالکى مکى متوفاى 855 یاد کرده آنرا در" فصول المهمه" ص 18. 

76- بدرالدین محمود فرزند احمد فرزند موسى حنفى عینى متوفاى در قاهره سال 855 در کتاب" عمده القارى" ج 7 ص 631 یاد نموده. 

77- شیخ عبد الرحمن فرزند محمد فرزند على بسطامى حنفى متوفاى 858 یاد کرده آنرا در کتابش"دره المعارف الالهیه" و استدلال بان کرده براى وارث بودن على علیه السلام علم و دانش پیامبر بزرگ صلى الله علیه و آله را مراجعه کن به ینابیع الموده ص 400. 

78- شمس الدین محمد فرزند یحیى گیلانى لاهیجانى نور بخش یاد کرده آنرا در" مفاتیح الاعجاز" شرح گلشن راز مولف سال 877 هجرى. 

79- شمس الدین ابو الخیر محمد فرزند عبد الرحمن سخاوى مصرى متوفاى 902 یادکرده در" المقاصد الحسنه" و آنرا حسن و نیکو دانسته. 

80- حافظ جلال الدین عبد الرحمن فرزند کمال الدین سیوطى متوفاى 911 یاد کرده در" جامع صغیر" ج 1 ص 314 و در چندین کتاب ازتالیفاتش و آنرا حسن دانسته در بسیارى از آنها سپس حکم بصحت آن کرده در" جمع الجوامع" چنانچه در کتاب ترتیب او ج 6 ص 401 پس گوید: بودم که جواب میدادم باین جواب" یعنى به حسن بودن این حدیث" مدت درازى تا اینکه آگاه شدم بر صحیح دانستن ابن جریر مر حدیث على علیه السلام را در" تهذیب الاثار" با تصحیح حاکم مر حدیث ابن عباس را پس من استخاره کردم با خدا و قطع کردم به بالا بردن این حدیث را از مرتبه حسن بمرتبه صحت خداداناتر است. 

و بتحقیق یک جزء مستقلى در طریق هاى این حدیث نوشته و آنرا از تالیفات خود شمرده و حدیث مذکور رادر" الدر المنثره" یاد کرده و آنرااز احادیث مشهوره شمرده در ص 49 حاشیه" فتاوى حدیثیه" ابن حجر 

81- سیدنور الدین على فرزند عبد الله سمهودى شافعى متوفاى 911 یاد کرده آنرا در"جواهر العقدین" و ردیف کرده آنرا بشواهدى از احادیث وارده در علم على علیه السلام 

82- فضل فرزند روزبهان یاد کرده آنرا در رد بر" نهج الحق" علامه حلى در حالیکه آنرا پذیرفته بدون هیچ اشاره اى در سندش و در رد دلیلهاى علامه با علم. بودن امیرالمومنین بدو حدیث اقضاکم على. قاضى ترین شماعلیست. و انا مدینه العلم" من شهر علمم و على دروازه آنشهر است" از طریق ترمذى و اما آنچه را که مصنف یاد کرده آنرا از علم امیر المومنین پس شکى نیست که او از علماء امت و مردم همگى محتاج و نیازمند بسوى اویند در علم و چگونه چنین نباشد در حالیکه او وصى و جانشین پیامبر صلى الله علیه و آله است در رسانیدن علم و امانتهاى حقایق معارف پس نزاع و جدالى براى هیچکس در او نیست و اما آنچه که یاد کرده از صحیح ترمذى" درباره حدیث انا مدینه العلم و على بابها" پس صحیح است. 

83- حافظ عز الدین عبد العزیز معروف بابن فهد هاشمى مکى شافعى متوفاى 922 اشعاریکه بان مدح میکند امیر المومنین علیه السلام را اشاره کرده و آن اینست. 

شیر جنگها و شیر دور کننده و کسیکه بشمشیر او سیاهى وتاریکى ها نادانى و شرک برطرف شد. 

داماد پیامبر برادر او و درب علوم و دانش او قاضى ترین صحابه پیامبر و صاحب شمائل و اخلاق کریمانه بود. پارسائى که پرهیزگارى سخت شعار او بود و رفتارش دادگسترى بود با بزرگوارى، 

در بخشش او دریا چیست جزرکدامست سیلاب چیست و باران مداوم کدامست، و براى اوست شجاعت و دلیرى و آزرم و هم چنین فصاحت و بلاغت و دانش هائى، عنتر کیست جز او در نبرد کسى نیست و شیر شرزه نتواند با او برابر شود وقتیکه جنگ سخت شود، فرزند ساعده فصیح کیست پیش او سحبان کدامست اگر سخنرانى کند و اگر شعر گوید، تمام فضیلتها را واجد شد منزه است خدائیکه از فضلش این کمالات را از قدیم باو عطا نمود، یارى کرد پیامبر را و چه بسیار که خود را فداى او نمود پس براى اوست از پسر عمش فضلیکه همه عالم را فرا گرفته، تمام مخالفین حقیقه اعتراف بفضل برترى او نموده واین امریست روشن درباره على نه پنهان، پس بر او باد از من هزار هزار تحیت و درود بر تمام صحابه که اهل وجدان وشرف باشند، 

84- حافظ شهاب الدین احمد فرزند محمد قسطلانى مصرى شافعى متوفاى 923 در" مواهب الدینه" در نامهاى پیامبر بزرگوار صلى الله علیه و آله" مدینه العلم" شمرده که از حدیث معهود یاد شده گرفته چنانچه زرقانى در شرح آن ج 3 ص 143 گفته است. 

85- مولى جلال الدین محمد فرزند اسعد دوانى متوفاى 928، بان اشاره کرده در شرح رساله زوراء. 

86- قاضى کمال الدین حسین فرزند معین میبدى متوفاى در اوائل قرن دهم آنرا در شرح دیوان منسوب بامیر المومنین علیه السلام یاد کرده و بان احتجاج و استدلال نموده. 

87- حاج عبد الوهاب فرزند محمد بخارى متوفاى 932 در تفسیرش" الانورى" در نزد قول خداى تعالى" قل لا اسئلکم علیه اجر الا المودده فى القربى" بگو من از شما سئوال نمیکنم براى رسالتم مزدى را مگر دوستى درباره نزدیکان من یاد کرده آنرا از طریق جابر که از ابن مغازلى نقل کرده و عده اى از فضائل آنحضرت را در پى وردیف آن آورده سپس گفته بدان اى فلانى که این احادیث از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله درباره على که خدا ازاو خشنود است وارد شده است 

88- حافظشیخ محمد فرزند یوسف شامى متوفاى 942یاد کرده آنرا در" سبل الهدى و الرشاد فى سیره خیر العباد" و گفته: صواب آنستکه آن حدیث حسن است چنانچه دو حافظ علائى و ابن حجر گفته اند... تا آخر. 

89- شیخ ابو الحسن على فرزند محمد فرزند عراق کنانى متوفاى 863 یاد کرده آنرا در" تنزیه الشریعه عن الاخبار الشیعه" و آنرا ردیف کرده به تصحیح حاکم و ضعیف دانستن ابن جوزى و حسن دانستن ابن حجر و علائى آنرا و ظاهر میشود از اواختیار کردن قول ابن حجر و علائى را. 

90- شهاب الدین احمد فرزند محمد فرزند ابن حجر هیتمى مکى متوفاى 974 آنرا در" الصواعق" ص 73 و در شرح همزیه بوصیرى یاد کرده در نزد قول او. 

چه بسیار آیاتیکه ظاهر شد از علوم او از حروفیکه از آن حروف هجاء الف وباء... ظاهر شود و در شرح گفته اش. و وزیر پسر عموى او در فضائل و مناقب و از خاندانیکه وزیران نیکبخت میشدند. و در شرح قولش گوید:برداشتن پرده ها یقینا باو اضافه و زیاد نشود بلکه او خورشیدى استکه بر او پرده و حجابى نیست، آنرا یاد کرده و حسن داشته درکتاب" تطهیر الجنان" حاشیه" الصواعق" ص 74 و روایت کرده آن را"الفتاوى الحدیثیه" ص 126 و آنرا حسن دانسته و در ص 197 گوید آن حدیث حسن بلکه حاکم گوید آن حدیث صحیح است. 

91- على فرزند حسام الدین مشهور بمتقى هندى متوفاى 975 یاد کرده آنرادر" اکمال جمع الجموامع سیوطى" در قسمت گفته هائى از فضائل امیر المومنین علیه السلام چنانچه در ترتیب آن" کنز الاعمال" ج 6 ص 156 میباشد. 

92- شیخ ابراهیم فرزند عبدالله وصابى یمنى شافعى یاد کرده آنرا در کتاب" الاکتفاء" در حالیکه نقل کرده از ابى نعیم در کتاب المعرفه" و از حاکم و خطیب و بان احتجاج و استدلال نموده به فضل علم على علیه السلام بدون اینکه هیچ اشکالى در سند و دلالت آن نماید. 

93- شیخ جمال الدین محمد طاهر هندى متوفاى 986 یاد کرده آنرا در" تذکره الموضوعات" و آنرا حسن دانسته و گفته کسى که حکم بدروغ بودن آن کند قطعا غلط و اشتباه کرده است. 

94- میرزا مخدوم عباس فرزند معین الدین جرجانى سپس شیرازى متوفاى 988 یاد کرده آنرا در فصل دوم از" نواقض الروافض" و آنرا از فضائل امیر المومنین علیه السلام شمرده در حالیکه از ترمذى نقل کرده بدون هیچ اشکالى در آن. 

95- شیخ فرزند عبد الله عید روس متوفاى 990 یاد کرده آنرا در" العقد النبوى و السر المصطفوى" در حالیکه نقل از بزار و طبرانى و حاکم و عقیلى و ابن عدى و ترمذى نموده بدون ایراد و تنقیض ضعف سند آن. 

96- جمال الدین محدث عطاء الله فضل الله شیرازى متوفاى 1000 یاد کرده آنرا در کتابش" الاربعین" و آن حدیث شانزدهم از آنست و یاد کرده آنرا در مطلب اول از کتابش" تحفه الاحباء من مناقب آل العبا. 

97- ابو العصمه محمد معصوم بابا سمرقندى یاد کرده آنرا در فصل دوم از رساله"الفصول الاربعه" و احتجاج کرده بان بر کسیکه بدگوئى بابى بکر نموده بغضب کردن او فدک را و انکار کرده باین شهاده امیرالمومنین را براى فاطمه سلام الله علیها بسبب مقام علمى او که بواسطه حدیث معهود یاد شده ثابت است. 

98- شیخ على قارى هروى حنفى متوفاى 1014 که در کتاب" المرقاء" در شرح المشکاه یاد نموده 

99- حافظ شیخ عبد الروق فرزند تاج العارفین مناوى شافعى متوفاى 1031 یاد کرده آنرا در" فیض القدیر" شرح الجامع الصغیر و در" التیسیر" شرح الجامع الصغیر و در اولى گوید: 

پس براستیکه محمد مصطفى صلى الله علیه وآله مدینه جامعه براى معانى تمام دیاناتست و مدینه و شهر چاره اى از در ندارد. پس خبر داد که درب آن على که خدا او را سرفراز کند میباشد پس کسیکه راه او را پیش گیرد و برود داخل آنشهر شده و هر کس که خطا کند واز راه او نرود راه هدایت را اشتباه رفته و خطا کرده. و بتحقیق که شهادت با علمیت و داناتر بودن او داده است موافق و مخالف و دوست و دشمن. 

کلابادى نقل کرده که مردى از معاویه از مسئله اى پرسیدپس گفت از على سئوال کن که او از من داناتر است پس گفت: من جواب تو را میخواهم. گفت: واى بر تو مکروه دارى مردیرا که رسول خدا صلى الله علیه وآله او را براى عملش عزیز میداشت. 

وبزرگان صحابه بودند که اعتراف میکردند مقام علمى او را و عمر از اومیپرسید از آنچه که بر او مشکل میشد.مردى آمد و از عمر سئوال کرد. پس عمر گفت: على در اینجا است از او سئوال کن پس آنمرد گفت میخواهم از توبشنوم اى امیرالمومنین گفت برخیز پاهایت را استوار نکند و نامت را از دفتر محو و نابود نماید. 

و از عمر از طرق و راه هاى صحیح رسیده که پناه میبرد بخدا از مردمیکه على علیه السلام در بین آنها نباشد تا آنکه نگاه میداشت او را نزدخودش و نبیند مر او را چیزى از براى مشورت کردن او در مشکلى. 

و حافظ عبد الملک فرزند سلیمان نقل کرده که گفت بعطاء گفته شد آیا هیچکس از صحابه فقیه تر و داناتر از على بود، گفت: نه بخدا سوگند. 

حرالى گوید: پشینیان و متاخرین میدانند که فهم کتاب خدا منحصر به علم على علیه السلام است و هر کس که نداند این را پس گمراه شده از دریکه از پشت سر اوست. خداوند پرده ها را از دلها بردارد تا محقق شود یقینى که به برطرف شدن پرده دگرگون نمیشود. 

100- ولى یعقوب لاهورى آنرا در""رساله العقائد"" یاد کرده و در دلالت آن بر اعلمیت و افضیلت امام علیه السلام سخن گفته. 






تاریخ : شنبه 94/10/12 | 10:32 صبح | نویسنده : سرباز ولایت | نظرات ()
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.