شخصیت زهرای اطهر، در ابعاد سیاسی و اجتماعی و جهادی، شخصیت ممتاز و برجستهیی است; به طوری که همهی زنان مبارز و انقلابی و برجسته و سیاسی عالم میتوانند از زندگی کوتاه و پرمغز او درس بگیرند. زنی که در بیت انقلاب متولد شد و تمام دوران کودکی را در آغوش پدری گذراند که در حال یک مبارزهی عظیم جهانی فراموش نشدنی بود. آن خانمی که در دوران کودکی، سختیهای مبارزهی دوران مکه را چشید، به شعب ابیطالب برده شد، گرسنگی و سختی و رعب و انواع و اقسام شدتهای دوران مبارزهی مکه را لمس نمود و بعد هم که به مدینه هجرت کرد، همسر مردی شد که تمام زندگیش جهاد فیسبیلالله بود و در تمام قریب به یازده سال زندگی مشترک فاطمهی زهرا و امیرالمؤمنین(علیهماالسلام)، هیچ سالی، بلکه هیچ نیم سالی نگذشت که این شوهر، کمر به جهاد فیسبیلالله نبسته و به میدان جنگ نرفته باشد و این زن بزرگ و فداکار، همسری شایستهی یک مرد مجاهد و یک سرباز و سردار دایمی میدان جنگ را نکرده باشد.
پس، زندگی فاطمهیزهرا(س)، اگر چه کوتاه بود و حدود بیست سال بیشتر طول نکشید; اما این زندگی، از جهت جهاد و مبارزه و تلاش و کار انقلابی و صبر انقلابی و درس و فراگیری و آموزش به این و آن و سخنرانی و دفاع از نبوت و امامت و نظام اسلامی، دریای پهناوری از تلاش و مبارزه و کار و در نهایت هم شهادت است. این، زندگی جهادی فاطمهیزهراست که بسیار عظیم و فوقالعاده و حقیقتا بینظیر است و یقینا در ذهن بشر ـ چه امروز و چه در آینده ـ یک نقطهی درخشان و استثنایی است.
احادیثى داریم که مى گوید حضرت فاطمه زهرا و یا عایشه به زیارت قبور مى رفتند؛
أَنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ النَّبِیِّ، صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَانَتْ تَزُورُ قَبْرَ عَمِّهَا حَمْزَةَ کُلَّ جُمُعَةٍ فَتُصَلِّی وَتَبْکِی عِنْدَهُ.
سنن الکبرى ، ج4 ، ص131 المؤلف: أحمد بن الحسین بن علی بن موسى الخُسْرَوْجِردی الخراسانی، أبو بکر البیهقی (المتوفى: 458هـ)، المحقق: محمد عبد القادر عطا، الناشر: دار الکتب العلمیة، بیروت - لبنات، الطبعة: الثالثة، 1424 هـ - 2003 م مصنف عبدالرزاق ، ج3 ، ص572 و 573 المؤلف: أبو بکر عبد الرزاق بن همام بن نافع الحمیری الیمانی الصنعانی (المتوفى: 211هـ)، المحقق: حبیب الرحمن الأعظمی، الناشر: المجلس العلمی- الهند، یطلب من: المکتب الإسلامی - بیروت، الطبعة: الثانیة، 1403، عدد الأجزاء: 11 .
«فاطمه زهراء ، هر جمعه به زیارت قبر عمویش حمزه مى رفت و آنجا نماز مى خواند و گریه مى کرد .»
أبى ملیکه مى گوید:
6535 - عَنِ ابْنِ جُرَیْجٍ قَالَ: سَمِعْتُ ابْنَ أَبِی مُلَیْکَةَ یَقُولُ: قَالَتْ عَائِشَةُ: «لَوْ حَضَرْتُ عَبْدَ الرَّحْمَنِ - تَعْنِی أَخَاهَا - مَا دُفِنَ إِلَّا حَیْثُ مَاتَ، وَکَانَ مَاتَ بِالْحُبْشِیِّ فَدُفِنَ بِأَعْلَى مَکَّةَ، وَالْحُبْشِیُّ قَرِیبٌ مِنْ مَکَّةَ»
مصنف عبدالرزاق ، ج3 ، ص516 المؤلف: أبو بکر عبد الرزاق بن همام بن نافع الحمیری الیمانی الصنعانی (المتوفى: 211هـ)، المحقق: حبیب الرحمن الأعظمی، الناشر: المجلس العلمی- الهند، یطلب من: المکتب الإسلامی - بیروت، الطبعة: الثانیة، 1403، عدد الأجزاء: 11 معجم البلدان 2 ،214.
«عایشه به زیارت قبر برادرش عبدالرحمان در مکه مى رفت ...او در منطقه اى به نام حبشى که در نزدیکى مکه است مُرد و به مکه انتقال یافت و دفن گردید».
پس زیارت قبور گریه کردن و نامز خواندن کنار آنها مشکلی ندارد چه برای مرد چه برای زن.
1- کمی یاران و بی وفایی دوستان ( خطبه های 3 و 26 و 217)
2- یاوری جزء اهل بیت نداشتن ( خ 26 و 217)
3- راضی به کشتن اهل بیت نبودن ( خ 26 و 217)
4- یاری اسلام و طرفدارانش در آن شرایط ( خ 74 و نامه 62)
5- از بین رفتن آشوب و غوغا و استقرار یافتن دین برادرش محمد (ص) (خ 74 و نامه 62)
6- آگاهی داشتن از علوم پنهان و حوادث آینده ( خ 5)
7- راضی و تسلیم بودن در برابر خواسته های خدای سبحان ( خ 37)
8- عمل به عهد و پیمان با پیامبر ( خ 37)
توضیحات :
همانطور که همه می دانند در دلاوری و شجاعت کسی نبود که به پای حیدر کرار ، علی مرتضی علیه السلام برسد و باز همه می دانید که مولا چگونه در نهایت شجاعت در قلعه خیبر را از جا کند و پیروزی را نصیب مسلمین کرد...گرفتن حق مسلم خود یعنی ولایت و خلافت مسلمین برای حضرت کاری نداشت. اما موانع زیادی در سر راه ایشان قرار داشت ! در خطبه 26 مولا می فرماید:
«... پس از وفات پیامبر و بی وفایی یاران ، به اطراف خود نگاه کرده ، یاوری جز اهل بیت خود ندیدم که اگر مرا یاری کنند کشته خواهند شد...»
ببیند غاصبان چه شرایطی را بوجود اورده اند که اگر مولا حق خود را می گرفت انها به اهل بیت او که مدام مورد سفارش پیامبر بودند رحم نمی کردند و انها را می کشتند ! ( سبحان الله)
از دوستان اهل سنت می خواهم کمی انصاف به خرج دهند ، کدامیک از شما حاضرید به پست و مقام مهمی برسید ولی در مقابل خانواده و عزیزترین کسان خود را از دست بدهید !!!!
وقتی مولا با صراحت می گوید اگر مرا یاری کنند کشته خواهند شد ، پس حق دارد دست از خلافتش بکشد و اگر شما هم جای ان بزرگوار بودید همین کار را می کردید اگر چه نیرومندترین و قوی ترین مرد زمین بودید...
اما مهم ترین دلیل سکوت مولا از حق مسلمش « حفظ وحدت میان مسلمین و استقرار یافتن دین نوپای برادرش حضرت محمد (ص) » بود که صراحتا ان را در نامه 62 نهج البلاغه ( نامه به مالک اشتر) بیان می کند !
همانطور که می دانید مولا علی (ع) دشمن زیاد داشتند و اکثر کفار و مشرکین از لبه شمشیر عدالت گستر ایشان گذشته بودند و خیلی از مشرکینی که از ترس شمشیر اسلام اورده بودند کینه ان جناب را در دل داشتند !
امام جوینی
از آن جایی که روایت جوینی اهمیت بیشتری داشت و نیز تصریح به مقتوله بودن صدیقه طاهره دارد ، ما نخست این روایت را نقل و بقیه روایات را بر طبق سال وفات صاحب کتاب ، میآوریم .
جوینی « استاد ذهبی » از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم این گونه روایت می کند :
روزی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نشسته بود ، حسن بن علی بر او وارد شد ، دیدگان پیامبر که بر حسن افتاد ، اشک آلود شد ، سپس حسین بن علی بر آن حضرت وارد شد ، مجدداً پیامبر گریست . در پی آن دو ، فاطمه و علی علیهما السلام بر پیامبر وارد شدند ، اشک پیامبر با دیدن آن دو نیز جاری شد ، وقتی از پیامبر علت گریه بر فاطمه را پرسیدند ، فرمود :
وَ أَنِّی لَمَّا رَأَیْتُهَا ذَکَرْتُ مَا یُصْنَعُ بِهَا بَعْدِی کَأَنِّی بِهَا وَ قَدْ دَخَلَ الذُّلُّ فی بَیْتَهَا وَ انْتُهِکَتْ حُرْمَتُهَا وَ غُصِبَتْ حَقَّهَا وَ مُنِعَتْ إِرْثَهَا وَ کُسِرَ جَنْبُهَا [وَ کُسِرَتْ جَنْبَتُهَا] وَ أَسْقَطَتْ جَنِینَهَا وَ هِیَ تُنَادِی یَا مُحَمَّدَاهْ فَلَا تُجَابُ وَ تَسْتَغِیثُ فَلَا تُغَاثُ ... فَتَکُونُ أَوَّلَ مَنْ یَلْحَقُنِی مِنْ أَهْلِ بَیْتِی فَتَقْدَمُ عَلَیَّ مَحْزُونَةً مَکْرُوبَةً مَغْمُومَةً مَغْصُوبَةً مَقْتُولَة .
فَأَقُولُ عِنْدَ ذَلِکَ اللَّهُمَّ الْعَنْ مَنْ ظَلَمَهَا وَ عَاقِبْ مَنْ غَصَبَهَا وَ ذَلِّلْ مَنْ أَذَلَّهَا وَ خَلِّدْ فِی نَارِکَ مَنْ ضَرَبَ جَنْبَهَا حَتَّى أَلْقَتْ وَلَدَهَا فَتَقُولُ الْمَلَائِکَةُ عِنْدَ ذَلِکَ آمِین .
فرائد السمطین ج2 ، ص 34 و 35 .
زمانی که فاطمه را دیدم ، به یاد صحنهای افتادم که پس از من برای او رخ خواهد داد ، گویا میبینم ذلت وارد خان? او شده ، حرمتش پایمال گشته ، حقش غصب شده ، از ارث خود ممنوع گشته ، پهلوی او شکسته شده و فرزندی را که در رحم دارد ، سقط شده ؛ در حالی که پیوسته فریاد میزند : وا محمداه ! ؛ ولی کسی به او پاسخ نمیدهد ، کمک می خواهد ؛ اما کسی به فریادش نمیرسد .
او اول کسی است که از خاندانم به من ملحق میشود ؛ و در حالی بر من وارد میشود که محزون ، گرفتار و غمگین و شهید شده است .
و من در اینجا میگویم : خدایا لعنت کن هر که به او ظلم کرده ، کیفر ده هر که حقش را غصب کرده ، خوار کن هر که خوارش کرده و در دوزخ مخلد کن هر که به پهلویش زده تا فرزندش را سقط کرده و ملائکه آمین گویند .
ذهبی در شرح حال امام الحرمین جوینی می گوید:
وسمعت من الامام المحدث الاوحد الاکمل فخر الاسلام صدر الدین ابراهیم بن محمد بن المؤید بن حمویه الخراسانی الجوینى ... وکان شدید الاعتناء بالروایة وتحصیل الاجزاء حسن القراءة ملیح الشکل مهیبا دینا صالحا .
تذکرة الحفاظ ج 4 ، ص 1505- 1506 ، رقم 24 .
از امام روایت کننده و حدیث گوی یگانه کامل فخر اسلام و صدر دین ابراهیم بن محمد بن الموید بن حمویه الخراسانی الجوینی روایت شنیدم ( درس گرفتم ) ... و وی بسیار به روایات و بدست آوردن کتب حدیثی اهمیت می داد خوش صدا و خوش سیما بود و شخص با هیبت و دین دار و صالحی بود .
2. ابن أبی شیبه (239هـ) :
وی که از استاتید محمد بن اسماعیل بخاری بوده ، در کتاب المصنف میگوید :
أنه حین بویع لأبی بکر بعد رسول الله ( ص ) کان علی والزبیر یدخلان على فاطمة بنت رسول الله ( ص ) فیشاورونها ویرتجعون فی أمرهم ، فلما بلغ ذلک عمر بن الخطاب خرج حتى دخل على فاطمة فقال : یا بنت رسول الله ( ص ) ! والله ما من أحد أحب إلینا من أبیک ، وما من أحد أحب إلینا بعد أبیک منک ، وأیم الله ما ذاک بمانعی إن اجتمع هؤلاء النفر عندک ، إن أمرتهم أن یحرق علیهم البیت ، قال : فلما خرج عمر جاؤوها فقالت : تعلمون أن عمر قد جاءنی وقد حلف بالله لئن عدتم لیحرقن علیکم البیت وأیم الله لیمضین لما حلف علیه ... .
المصنف ، ج8 ، ص 572 .
هنگامى که مردم با ابى بکر بیعت کردند ، على و زبیر در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره مى پرداختند ، و این مطلب به عمر بن خطاب رسید . او به خانه فاطمه آمد ، و گفت : اى دختر رسول خدا ! محبوب ترین فرد براى ما پدر تو است و بعد از پدر تو خود تو !!! ولى سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آنها بسوزانند .
این جمله را گفت و بیرون رفت ، وقتى على (علیه السلام) و زبیر به خانه بازگشتند ، دخت گرامى پیامبربه على (علیهم السلام) و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود ، خانه را بر شماها بسوزاند ، به خدا سوگند! آنچه را که قسم خورده است انجام مى دهد !
ابن أبی شیه سند روایت را این گونه نقل میکند :
حدثنا محمد بن بشر نا عبید الله بن عمر حدثنا زید بن أسلم عن أبیه أسلم
بررسی سند روایت :
محمد بن بشر :
مزی در تهذیب الکمال در باره وی میگوید :
قال عثمان بن سعید الدارمى ، عن یحیى بن معین : ثقة .
و قال أبو عبید الآجرى : سألت أبا داود عن سماع محمد بن بشر من سعید بن أبى عروبة فقال : هو أحفظ من کان بالکوفة .
تهذیب الکمال ، ج24 ، ص533 .
ابو عبید گوید : از داود سؤال کردم از روایت محمد بن بشیر از سعید بن أبی عروبه ، گفت : او از نظر حفظ از تمامی کوفیان برتر بوده است .
و ابن حجر در تهذیب التهذیب مینویسد :
و کان ثقة ، کثیر الحدیث .
و قال النسائى ، و ابن قانع : ثقة .
و قال ابن شاهین فى " الثقات " : قال عثمان بن أبى شیبة : محمد بن بشر ثقة ثبت .
تهذیب التهذیب ، ج9 ، ص 74 .
عبید الله بن عمر بن حفص بن عاصم بن عمر بن الخطاب :
مزی در تهذیب الکمال در باره وی مینویسد :
و قال أبو حاتم : سألت أحمد بن حنبل عن مالک ، و عبید الله بن عمر ، و أیوب أیهم أثبت فى نافع ؟ فقال : عبید الله أثبتهم وأحفظهم وأکثرهم روایة .
و قال عبد الله بن أحمد بن حنبل : قال یحیى بن معین : عبید الله بن عمر من الثقات .
و قال أبو زرعة ، و أبو حاتم : ثقة .
و قال النسائى : ثقة ثبت .
و قال أبو بکر بن منجویه : کان من سادات أهل المدینة و أشراف قریش فضلا و علما و عبادة و شرفا و حفظا و إتقانا .
تهذیب الکلمال ، ج19 ، ص127 .
و ابن حجر در تهذیب التهذیب مینویسد :
قال ابن منجویه : کان من سادات أهل المدینة و أشراف قریش : فضلا و علما و عبادة و شرفا و حفظا و إتقانا . )
و قال أحمد بن صالح : ثقة ثبت مأمون ، لیس أحد أثبت فى حدیث نافع منه .
تهذیب التهذیب ، ج7 ، ص 40 .
زید بن أسلم القرشى العدوى :
وی از روات ، بخاری ، مسلم و بقیه صحاح سته اهل سنت است ؛ از این رو در وثاقت این شخص ، هیچ تردیدی وجود ندارد .
مزی در تهذیب الکمال در باره وی مینویسد :
و قال عبد الله بن أحمد بن حنبل عن أبیه ، و أبو زرعة ، و أبو حاتم ، و محمد بن سعد ، و النسائى ، و ابن خراش : ثقة .
و قال یعقوب بن شیبة : ثقة من أهل الفقه والعلم ، و کان عالما بتفسیر القرآن ، له کتاب فیه تفسیر القرآن .
تهذیب الکمال ، ج10 ، ص17 .
أسلم القرشى العدوى ، أبو خالد و یقال أبو زید ، المدنى ، مولى عمر بن الخطاب :
وی نیز از روات بخاری ، مسلم و بقیه صحاح ا هل سنت و از صحابه است و از آنجایی که تمامی صحابه از دیدگاه اهل سنت ، عادل هستند ، در وثاقت وی نمی توانند تردید کنند .
مزی در تهذیب الکمال مینویسد :
أدرک زمان النبى صلى الله علیه وسلم .
و قال العجلى : مدینى ثقة من کبار التابعین . و قال أبو زرعة : ثقة .
تهذیب الکمال ، ج2 ، ص530 .
در نتیجه سند این روایت صحیح است .
ابن تیمیه حرانی
وأما حدیث سعد لما أمره معاویة بالسب فأبى فقال ما منعک أن تسب علی بن أبی طالب ؟ فقال ثلاث قالهن رسول الله صلى الله علیه وسلم فلن أسبه لأن یکون لی واحدة منهن أحب إلی من حمر النعم الحدیث ، فهذا حدیث صحیح رواه مسلم فی صحیحه ... .
منهاج السنة ، ج3 ، ص15 ، ط دار الکتب العلمیة ، بیروت ، 1420 هـ .
اما روایت سعد : هنگامی که معاویه به سعد بن أبی وقاص فرمان که داد که علی علیه السلام را سبّ نماید ، وی از سبّ علی علیه السلام خودداری کرد . معاویه گفت : چه چیزی تو را از سب ودشنام دادن به علی باز می دارد؟ سعد گفت : سه فضیلت از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در شأن على علیه السّلام شنیدم که با توجه به آن ها، هیچگاه به سبّ و دشنام اقدام نمىکنم که اگریکى از آن سه خصلت را در حق من فرموده بود براى من بهتر و ارزندهتر از شتران سرخ مو بود
این حدیث صحیحی است که مسلم در صحیحش آن را نقل کرده است
.ابن تیمیه که خود در دشمنی با خاندان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم زبان زد عام و خاص است ، در این جا به صراحت اعتراف میکند که معاویه به سعد دستور داد که امیر المؤمنین علیه السلام را سبّ کن ؛ ولی او نپذیرفت . در حقیقت اصل جمله این چنین بوده است : « أَمَرَ مُعَاوِیَةُ بْنُ أَبِی سُفْیَانَ سَعْدًا أن یسب علیا ، فأمتنع » .
معاویه به سعد وقاص دستور داد تاعلی را سب کند و او امتناع ورزید .
شیخ عبد الله بن غنیمان ، استاد دانشگاه اسلامی مدینه و رئیس بخش سطوح عالی ( دکترا ) ، در کتاب مختصر منهاج السنة نیز این جمله را آورده و اعتراف می کند که معاویه دستور به لعن امیر المؤمنین علی علیه السلام داده است .
رک : مختصر منهاج السنة ، ج3 ، ص15 ، دار الکتب العلمیة ، بیروت ، 1420 هـ .
به عقیده ی وهابیون،قرآن نمی تواند از جانب خدا باشد!!
وهابیون شیعه را متهم به تحریف به قرآن می کنند.هرچند که علمای بزرگ شیعه،این اتهام را رد کرده اند،اما از بحث تحریف قرآن مهم تر،این هست که اول باید ثابت بشه که این قرآن،اصلا همان قرآنی هست که خدا آورده یا نه؟ بعد بریم سر بحث تحریف و ببینیم کی اعتقاد به تحریف داره
وهابیون جدای از بحث تحریف،اصل قرآن رو از جانب خدا زیر سوال برده اند ( اول وهابیون باید برای ما ثابت کنن که این قرآن از جانب خداست)
دروغی را پیروان سقیفه به پیامبر بسته اند که گویا (نعوذبالله) شیطان آیاتی را بر زبان او جاری کرده و پیامبر فکر کرده که اینها آیات قرآن هستند و بیان نمودند..جبرئیل نازل شد! و به پیامبر گفت: پیامبر،حواست کجاست؟ اینهایی که گفتی،از جانب خدا نیست! شیطان اینها رو بهت گفته!!(این دروغ،معروف است به افسانه غرانیق) لازم به ذکر است که شیعه،با قاطعیت تمام،این دروغ را رد می کند.
ابن تیمیه،در کتاب منهاج السنه در این باره می گوید:
قوله تلک الغرانیق العلى وإن شفاعتها لترتجى على المشهور عند السلف والخلف من أن ذلک جرى على لسانه ثم نسخه الله وأبطله
قول پیغمبر که گفت: اینها پرندگان زیباى بلند مقامى هستند و از آنها امید شفاعت است،،مشهور است این قضیه بین سلف و خلف(یعنی این قضیه قطعی است) به اینکه این آیات را شیطان جاری کرد بر زبان پیامبر،سپس خدا آن را نسخ کرد و باطل کرد
منهاج السنه ج2ص243 طبق مکتبه شامله
سیوطی هم در تفسیرش می گوید: این قضیه،سند صحیح هست...
وأخرج ابن جریر وابن المنذر وابن أبی حاتم وابن مردویه بسند صحیح عن سعید بن جبیر قال قرأ رسول الله صلى الله علیه وسلم بمکة النجم فلما بلغ هذا الموضع أفرأیتم اللات والعزى ومنات الثالثة الأخرى ألقى الشیطان على لسانه تلک الغرانیق العلى ...
ابن جریر و ابن منذر و ابی حاتم و ابن مردویه بسند صحیح از سعید بن جبیر نقل می کند ....
الدر المنثور، ج 4، ص 366.
http://shamela.ws/browse.php/book-12884#page-4650
پس سندش ثابت و صحیح هست و این سوراخ ،پر شد و وهابی راه فرار ندارد.
شاید وهابی بگوید: خدا آن را نسخ کرده! می گوییم: به قول معروف وقتی کسی یک دروغ ازش ثابت بشه،بقیه ی حرف های راستش هم زیر سوال میره!
وقتی ثابت بشه که شیطان می تواند آیاتی را بر زبان پیامبر،جاری کنه،از کجا معلوم که آیه نسخ رو هم شیطان نیاورده باشه؟ از کجا معلوم که بقیه آیات ،از جانب شیطان نباشن؟(و این دسته گلی که اهل تسنن به آب دادن، دقیقا همان چیزی است که هم اکنون شبکه های ماهواره ایی ضد دین و معاند،دارند بر علیه اسلام،ازش استفاده می کنن)
وهابیون جواب بدن.
تضاد صحیح مسلم با قرآن
آفرینش در هفت روز در صحیح مسلم!+سند
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ قَالَ
أَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِیَدِی فَقَالَ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ التُّرْبَةَ یَوْمَ السَّبْتِ وَخَلَقَ فِیهَا الْجِبَالَ یَوْمَ الْأَحَدِ وَخَلَقَ الشَّجَرَ یَوْمَ الِاثْنَیْنِ وَخَلَقَ الْمَکْرُوهَ یَوْمَ الثُّلَاثَاءِ وَخَلَقَ النُّورَ یَوْمَ الْأَرْبِعَاءِ وَبَثَّ فِیهَا الدَّوَابَّ یَوْمَ الْخَمِیسِ وَخَلَقَ آدَمَ عَلَیْهِ السَّلَام بَعْدَ الْعَصْرِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ فِی آخِرِ الْخَلْقِ فِی آخِرِ سَاعَةٍ مِنْ سَاعَاتِ الْجُمُعَةِ فِیمَا بَیْنَ الْعَصْرِ إِلَى اللَّیْلِ
پیغمبر خدا دست مرا گرفت و گفت: خداوند خاک را در روز شنبه آفرید، و کوهها را در آن در روز یکشنبه آفرید، و درخت را در روز دوشنبه آفرید، و ناملایمات را در روز سهشنبه آفرید، و نور را در روز چهارشنبه آفرید، و جنبندگان را در آن در روز پنجشنبه منتشر کرد، و آدم علیه السلام را پس از عصر روز جمعه در آخرین رتبة آفریدگانش در ساعتی از ساعات جمعه در مابین عصر تا شب آفرید.
صحیح مسلم ج13ص376 طبق مکتبه شامله
این مخالف نصِّ قرآن میباشد که «خداوند آسمانها و زمین را در شش روز آفریده است.»
الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ الرَّحْمَنُ فَاسْأَلْ بِهِ خَبِیرًا ?59?
سوره فرقان آیه59
بزغاله ی ام المومنین، قرآن را تحریف کرد
یک سوال از شبکه وهابی کلمه
شما بارها در شبکههایتان گفتهاید که هر کس قائل به تحریف قرآن باشد، کافر است. از طرف دیگر در روایتی که البانی نیز آن را معتبر دانسته، ام المؤمنین عائشه معتقد بوده بزغاله او آیاتی از قرآن را خورده و موجب تحریف قرآن گردیده است. آیا شما حاضر هستید که عائشه و بزغاله او را تکفیر کنید؟
(البته شبکه وصال حق،از اینکه ایشان را خطاب قرار نمی دهیم و از ایشان سوال نمی پرسیم،ناراحت نشود! فعلا شما پول های دزدی ملاداده رو هر وقت پس دادید،آن وقت از شما هم سوالاتی خواهیم پرسید)
************************
عن عَائِشَةَ قالت لقد نَزَلَتْ آیَةُ الرَّجْمِ وَرَضَاعَةُ الْکَبِیرِ عَشْرًا وَلَقَدْ کان فی صَحِیفَةٍ تَحْتَ سَرِیرِی فلما مَاتَ رسول اللَّهِ صلی الله علیه وآله وسلم وَتَشَاغَلْنَا بِمَوْتِهِ دخل دَاجِنٌ فَأَکَلَهَا. ( حسن ) (تعلیق على ابن ماجه).
صحیح سنن إبن ماجه، ج2 ، ص148
منبع http://14mah.ir/Posts/1244/%D8%A8%D8%B2%D8%BA%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%A7%D9%85+%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D9%85%D9%86%D9%8A%D9%86%D8%8C+%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86+%D8%B1%D8%A7+%D8%AA%D8%AD%D8%B1%D9%8A%D9%81+%DA%A9%D8%B1%D8%AF/
کانال تلگرام وبلاگ قرآن و اهل بیت تنها راه نجات
https://telegram.me/shoobahat
اولین روایت از بخاری در فضل ابوبکر:
حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ رَجَاءٍ ، حَدَّثَنَا إِسْرَائِیلُ ، عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ ، عَنْ الْبَرَاءِ ، قَالَ : اشْتَرَى أَبُو بَکْرٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ مِنْ عَازِبٍ رَحْلًا بِثَلَاثَةَ عَشَرَ دِرْهَمًا ، فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ لِعَازِبٍ : مُرْ الْبَرَاءَ فَلْیَحْمِلْ إِلَیَّ رَحْلِی ، فَقَالَ عَازِبٌ : لَا حَتَّى تُحَدِّثَنَا کَیْفَ صَنَعْتَ أَنْتَ وَرَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ حِینَ خَرَجْتُمَا مِنْ مَکَّةَ وَالْمُشْرِکُونَ یَطْلُبُونَکُمْ ، قَالَ : ارْتَحَلْنَا مِنْ مَکَّةَ فَأَحْیَیْنَا أَوْ سَرَیْنَا لَیْلَتَنَا وَیَوْمَنَا حَتَّى أَظْهَرْنَا وَقَامَ قَائِمُ الظَّهِیرَةِ ، فَرَمَیْتُ بِبَصَرِی هَلْ أَرَى مِنْ ظِلٍّ فَآوِیَ إِلَیْهِ , فَإِذَا صَخْرَةٌ أَتَیْتُهَا فَنَظَرْتُ بَقِیَّةَ ظِلٍّ لَهَا فَسَوَّیْتُهُ ، ثُمَّ فَرَشْتُ لِلنَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِیهِ ، ثُمَّ قُلْتُ : لَهُ اضْطَجِعْ یَا نَبِیَّ اللَّهِ , فَاضْطَجَعَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ، ثُمَّ انْطَلَقْتُ أَنْظُرُ مَا حَوْلِی هَلْ أَرَى مِنَ الطَّلَبِ أَحَدًا , فَإِذَا أَنَا بِرَاعِی غَنَمٍ یَسُوقُ غَنَمَهُ إِلَى الصَّخْرَةِ یُرِیدُ مِنْهَا الَّذِی أَرَدْنَا فَسَأَلْتُهُ ، فَقُلْتُ لَهُ : لِمَنْ أَنْتَ یَا غُلَامُ ؟ قَالَ : لِرَجُلٍ مِنْ قُرَیْشٍ , سَمَّاهُ فَعَرَفْتُهُ ، فَقُلْتُ : هَلْ فِی غَنَمِکَ مِنْ لَبَنٍ ؟ ، قَالَ : نَعَمْ ، قُلْتُ : فَهَلْ أَنْتَ حَالِبٌ لَنَا ؟ قَالَ : نَعَمْ , فَأَمَرْتُهُ , فَاعْتَقَلَ شَاةً مِنْ غَنَمِهِ ، ثُمَّ أَمَرْتُهُ أَنْ یَنْفُضَ ضَرْعَهَا مِنَ الْغُبَارِ ، ثُمَّ أَمَرْتُهُ أَنْ یَنْفُضَ کَفَّیْهِ ، فَقَالَ : هَکَذَا ضَرَبَ إِحْدَى کَفَّیْهِ بِالْأُخْرَى فَحَلَبَ لِی کُثْبَةً مِنْ لَبَنٍ وَقَدْ جَعَلْتُ لِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِدَاوَةً عَلَى فَمِهَا خِرْقَةٌ , فَصَبَبْتُ عَلَى اللَّبَنِ حَتَّى بَرَدَ أَسْفَلُهُ , فَانْطَلَقْتُ بِهِ إِلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَوَافَقْتُهُ قَدِ اسْتَیْقَظَ ، فَقُلْتُ : اشْرَبْ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَشَرِبَ حَتَّى رَضِیتُ ، ثُمَّ قُلْتُ : قَدْ آنَ الرَّحِیلُ یَا رَسُولَ اللَّهِ ، قَالَ : " بَلَى " , فَارْتَحَلْنَا وَالْقَوْمُ یَطْلُبُونَنَا فَلَمْ یُدْرِکْنَا أَحَدٌ مِنْهُمْ غَیْرُ سُرَاقَةَ بْنِ مَالِکِ بْنِ جُعْشُمٍ عَلَى فَرَسٍ لَهُ ، فَقُلْتُ : هَذَا الطَّلَبُ قَدْ لَحِقَنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ ، فَقَالَ : " لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا " .
بررسی سند روایت:
عَبْدُ اللَّهِ بْنُ رَجَاءٍ ،:
عمرو بن علی الفلاس : کثیر الغلط
زیاد اشتباه داشته
صنفوا تحریر تقریب التهذیب: له أوهام
دچار وهم بوده.
إِسْرَائِیلُ:
أبو محمد بن حزم الظاهری :ضعفه
ابن حزم او را تضعیف کرده
علی بن المدینی :ضعیف
ضعیف هست
أَبِی إِسْحَاقَ:
أبو جعفر النحاس :مدلس
تدلیس(نوعی دروغگویی) داشته
أبو حاتم بن حبان البستی :کان مدلسا
أبو عمرو بن الصلاح :اختلط
اختلاط داشته(یعنی قاطی داشته.مغزش مشکل داشته)